بسیاری از ما در دوران کودکی خود عاشق بازی های ترسناکی بودیم که باعث میشد شب ها با ترس و دلهره ی لذت بخش به تخت خواب برویم،بازی هایی مثل سایلنت هیل،رزیدنت اویل و شکارچی ارواح که سال ها پیش روی کنسول محبوب و به یاد ماندی پلی استیشن 1 بازی میکردیم،این بازی ها با دوران کودکی ها وصله خورده اند بسیاری با توپ و کوچه خاطره دارند و لی لگر از یک گیمر بپرسید بهترین خاطرات زندگیش چه بوده است صد در صد از اتاقش و بازی هایی که به اتمام رسانده سخن میگوید.
دانلود بازی Resident Evil 3: Raccoon City Demo برای کامپیوتر
حال پس از سال های یکی از بزرگترین شرکت های بازی سازی یعنی شرکت کپکام یکی از بهترین و به یاد ماندی ترین بازی های دوران کودکی ما بازسازی کرده است،این بازی چیزی نیست جز رزیدنت اویل 3 و داستان زیبای شهر راکوون سیتی که سال با آن خاطره داشتیم.بازی شیطان موقیم یکی از بهترین بازی ترسناک است که دلهره و ترسی که به جان گیمر می انداخت یکی از بهترین تجربیات بازی ها را برای او بهمراه داشت.ترس از زامبی هایی که در یک کوچه تاریک به سراغمان می آمدند،مهمات کم،نوار سلامتی پایین و از همه مهمتر شکارچی و نابود کننده استارز یهنی هیولا و باس نمسیس که باور کنید یکی از وحشتناک ترین حس ها را زمانی داشتید که باید از دست این هیولا فرار می کردید.
داستان بازی رزیدنت ایول ۳ در تداخل زمانی و مکانی با داستان رزیدنت ایول ۲ قرار دارد و از ۲۸ سپتامبر سال ۱۹۹۸ آغاز و تا ۱ اکتبر همان سال یعنی در مدت سه روز و در شهر راکون به وقوع میپیوندد.آغاز رخدادهای این بازی، یک روز پیش از رخدادهای بازی رزیدنت ایول ۲ و پایان داستان آن، دو روز پس از رویدادهای بازی رزیدنت ایول ۲ است.شهر راکون در طغیان ویروس تی است و جیل که از افسران پیشین گروه استارز بود؛ در تلاش است تا از شهر فرار کند. در جریان این تلاش، او با کارلوس اولیویرا که یکی از اعضای تیم U.B.C.S است ملاقات میکند. آمبرلا، برای مهار طغیان و نجات بازماندگان و پژوهشگران خود در شهر راکون، تیمی از U.B.C.S را در این شهر مستقر نمود. این تیم در رسیدن به هدفهای خود ناکام ماند و بیشتر اعضای آن (۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر)، به نوعی نابود شدند.کارلوس به همراه چند همرستهٔ دیگر خود، همچون نیکولای گینوائیف و میخائیل ویکتور به پیشبرد مأموریت خود در شهر میپرداخت که در میان آنها، نیکولای به عنوان سردستهٔ تیم، اهداف خودخواهانهای در سر میپروراند.
در این میان، شرکت آمبرلا با فرستادن نمسیس تصمیم داشت تا تمامی افسران گروه استارز را نابود کند. از دیدگاه آمبرلا، استارز بانی اصلی رسوایی شرکت آمبرلا بود. نمسیس در اداره پلیس شهر راکون با جیل روبهرو شد. نمسیس، نخست به سوی براد ویکرز حمله کرد و او را به راحتی از پای درآورد و سپس به جیل حمله نمود. این آغاز یک تعقیب و گریز طولانی مدت بود. جیل در چند قسمت از بازی مجبور بود تا از فرار دست کشیده و با نمسیس مبارزه کند، اما نمسیس با هر شکست نیز برمیخواست و به جیل حمله میکرد. در ادامه جیل متوجه میشود که میتواند با خبر کردن هلیکوپتر از طریق برج ساعت کلیسا، از شهر فرار کند و به کمک نیکولای فهمید که قطاری وجود دارد و میتواند آنها را به این ناحیه برساند. اما نیکولای قطار را دستکاری کردهبود (بسته به واکنشهای متفاوت بازیباز، نیکولای ممکن است زنده مانده یا کشته شود) به همین دلیل به جای برج ساعت در جایی نزدیک آن، به دیوار برخورد میکند جیل با تلاشهای فراوان به برج ساعت میرسد و هلیکوپتر را خبر میکند، اما با شلیک موشکی توسط نمسیس، هلیکوپتر از بین رفته و جیل دچار ویروس میشود. در این میان کارلوس، پادزهر را یافته و جیل را نجات میدهد.در ادامه کارلوس متوجه شد که از جانب دولت آمریکا، برای پاکسازی شهر راکون، یک فروند جنگافزار هستهای به سمت شهر فرستاده شدهاست. کارلوس این موضوع را به اطلاع جیل رساند. با شنیدن این خبر، جیل به تکاپوی بیشتری برای خروج از شهر افتاد، اما همچنان نمسیس در تعقیب او بود. کارلوس توانست تا یک دستگاه بالگرد را برای گریز از شهر فراهم کند. جیل نیز سرانجام و پیش از وارد شدن به بالگرد، آخرین مبارزهٔ خود را با نمسیس انجام داد و او را با کمک اسلحه لیزری نابود کرد. درپایان، جیل و کارلوس موفق شدند، تا به همراه بری بارتون و با کمک بالگرد از شهر بگریزند. پس از فرار این سه نفر، شهر راکون، توسط بمب هستهای از نقشهٔ جغرافیایی ایالات متحده پاک شد.
منابع: ویکی پدیا و joystiick